کتابی که استخوان هایم را خرد کرد

معمولا یک کتاب 200 -300 صفحه ای را در عرض یک هفته (روزی نیم یا یک ساعت مطالعه) تمام می کنم، اما کتابی در یک جلسه آشنایی و کاری به من هدیه داده شد، که خواندنش برایم خیلی راحت نبود! ناخواسته مجبور بودم بعد از نیم ساعت مطالعه خواندن را متوقف کنم و مدت زیادی، گاهی یک روز کامل، به آنچه مطالعه کرده بودم و سوابق عملکردم در مورد آن موضوع فکر کنم.

قطار سرعت به سوی ثروت دارن هاردی

در واقع عنوان کتاب را دوست نداشتم و در طول زمان مطالعه ام آن را با روزنامه جلد کرده بودم! ولی محتوای کتاب را نباید از روی جلد آن قضاوت کرد.

جلد روزنامه ای کتاب

چهره خندان “دارن هاردی” و عنوان دهان پر کن و بازاری “قطار سرعت به سوی ثروت” ممکن است شما را به یاد آن دسته از کتاب هایی بیاندازد که تنها کسی را از خواندن این کتاب بهره برده نویسنده آن بوده است. ولی اگر شناخت مختصری در مورد “دارن هاردی” داشته باشید باید بدانید که در بهترین حالت، دارن هاردی به شما یک ماهی خوشمزه با تیغ های فراوان خواهد داد و در بدترین حالت پس از خواندن کتاب مثل من می گویید: “کتابی که استخوان هایم را خرد کرد را بالاخره تمام کردم!”.

برای من دردناک ترین بخش این کتاب، بخش مرتبط با استخدام بود، با خواندن این بخش کتاب یادم آمد چه اشتباهات مهلکی در استخدام داشته ام.  در ذهنم ضمن قدردانی از افراد بسیار لایق و کاردانی که در طول این سالها افتخار همکاری با آنها داشته ام، چند مورد استخدام بدی که حسابی به کسب و کار و فعالیتم صدمه زد را مرور کردم. تجربه های مشابه نگارنده کتاب و راهکارهایش برای استخدام نیروی جدید برایم خیلی جالب بود.

این کتاب یادآوری می کند “پذیرش مسئولیت” آنچه برایتان اتفاق افتاده،کسب دانش و مطالعه و البته “نترس” عمل کردن، چگونه می تواند کسب و کار شما را متحول کند.

من این کتاب را به کارآفرینان، کسانی که خویش فرما هستند و تمام کسانی که می خواهند بجای تجربه کردن همه چیز و اختراع چرخ گاری، برای آینده کسب و کار و زندگی شخصی شان برنامه ریزی خوبی انجام دهند و موفقیت های روز افزونی داشته باشند، توصیه می کنم.

این کتاب را از کجا تهیه کنم؟

شاید استخوان های من با خواندن این کتاب خورد شد، اما امیدوارم استخوان هایی که بد رشد کرده بودند و زیر بار فشارهای کاری کج رشد کرده بودند، دوباره با فرم صحیح جوش بخورند.