نوشته هایی در ذهن من
وبلاگم را سالها قبل به قصد ارتباط بیشتر با دیگران راه اندازی کردم. حرفهایی بود که گرچه به کسب و کارم ربط داشت ولی جایشان در سایت های رسمی شرکتی که در آن کار می کردم، نبود. حرفهایی هم بود که اصلا به فعالیت های شغلی ام ربطی نداشت, حرفهایی بود میان من و کسانی که وقتشان را به من می دادند.
خواستم به مراجعه کنندگان و خوانندگان وبلاگم که وقتشان را می دهند, خورشیدم را بدهم.
You give me your time, I give you my Sun.
ولی ارابه زمانه همیشه در مسیر جاده دلخواه من در حرکت نبود. گاه چنان درگیر و گرفتار شدم که حتی با خودم حرف نمی زدم. گاه که آزادتر بودم حرفهایی که در ذهنم بود را برایتان نوشتم. البته نه همه آنها را
همواره خودم را سانسور کرده ام، نه به خواست خود، نه به خواست مستقیم دیگران، بلکه به هزار دلیل پیدا و پنهانی که همه هم سن و سالهای من می دانند؛ عنصر خود سانسوری در وجودم نهادینه شده بودـ
نه اینکه یک شبه بر این مساله چیره شده باشم و از فردا بتوانم هر آنچه دوست دارم را بنویسم . ولی حتما در آینده بیشتر خواهم نوشت.
حرف های بسیار زیادی است که در ذهن من انباشته شده. برایتان خواهم نوشت، ممکن است نوشته هایم را دوست داشته باشید یا مخالف ایده ها و نظراتم باشید.
تا نوشته بعدی
loading Products...