با تاکسی های اپلیکیشن Taxify برای بار دوم به TbilisiMall که از شهر فاصله داشت رفتیم، وقت زیادی گذاشتیم ولی خرید نکرده به فود کورت تبیلسی مال رفته و در Subway عزیز شام خوردیم و تصمیم به برگشت گرفتیم. از تجربه دفعه قبل و تاکسی های دم در و گرفتن کرایه اضافه در مقصد خوشحال نبودیم پس تصمیم گرفتیم باز هم از Taxify استفاده کنیم و به هتل برگردیم، ولی ظاهرا در آن منطقه تاکسی ها حاکم بودند، بعد از یکی دو بار سعی کردن یک نفر درخواست را پذیرفت، اسمش را روی نرم افزار الکساندر نشان می داد.
[osm_map_v3 map_center=”41.8165,44.7730″ zoom=”16″ width=”100%” height=”450″ control=”fullscreen,scaleline,mouseposition”]
ظاهرا الکساندر مجبور شده بود برای اینکه جریمه نشود کمی جلوتر توقف کند، خلاصه خودرو او را دیدیم و سوار شدیم، به انگلیسی برایمان توضیح داد که برای جریمه نشدن مجبور شده است که در جلوی یک در دیگر توقف کند، هوا سرد شده بود و مه آن قسمت شهر را گرفته بود. از ما پرسید اهل کجا هستید و وقتی گفتیم ایرانی هستیم، گفت ایرانی های مردم خوبی هستند، تشکر کردیم و پرسیدیم با ایرانی های سر و کار داشته است؟ الکساندر نوشته های داخل ماشینش را نشانمان داد و توضیح داد کار اصلی اش تور بردن است و با خیلی خارجی ها سرو کار دارد. او با خودرو خود افراد را به جاهای مختلف گرجستان می برد، مشتریان او بیشتر روسها و ترک ها هستند. از او در مورد یک تور یک روزه، هزینه ها و جاهایی که می توان در یک روز دید پرسیدم و با مقایسه سریعی که در ذهنم با مورد مشابه ای که از یک تور پرسیده بودم، قیمت و روش کارش را پسندیدم.
از الکساندر پرسیدیم Taxify کار دوم او است؟ او جواب داد، نه کار سومم است ! من شبها در یک کلاب آواز می خوانم! من یک فرشته کوچک در منزل دارم و باید خیلی کار کنم. از روی موبایلش چند عکس از دختر کوچکش به ما نشان داد و گفت او خورشید من است.

از الکساندر در مورد موسیقی گرجی پرسیدیم، و از تجربه خوبمان در شب قبل، در یک رستوران گفتیم که 4 نفر با صدایی بسیار زیبا می خواندند و ما قبل از ورود به آن رستوران فکر کردیم که آن قطعه در استودیو و از قبل ضبط شده است. الکساندر گفت، من گرجی نمی خوانم، من به موسیقی غربی و جاز علاقمندم، از ما پرسید ما چه موسیقی دوست داریم و وقتی متوجه شد ما راک و کانتری دوست داریم، گفت من لینک آهنگ هایم را برایتان می فرستم. در آن لحظه حتی فکرش را نمی کردیم که با شنیدن صدایش سورپرایز خواهیم شد.
سفر 12 کیلومتری ما به پایان رسید و با یک راننده، راهنمای تور و خواننده دوست داشتنی و مودب گرجی خداحافظی کردیم. نیم ساعت بعد الکساندر روی WhatsApp لینک SoundCloud اش را فرستاد:
قبل از نوشتن این لاگ برای عکس خودش و دخترش با او تماس گرفتم و پرسیدم سال 2018 چگونه است که متوجه شدم تصادف بدی کرده است و خودرو اش آسیب کلی دیده است:
الکساندر گفت برای تعمیر خودرو اش حدودا باید 1700 دلار هزینه کند، از اینکه نمی توانست کار کند ناراحت بود ولی در عین حال به رحمت خداوند و اینکه راهی را خواهد یافت امیدوار بود. تنها نگرانی اش فرشته کوچکش بود و همسرش.
آروز می کنم، الکساندر این دوست و هنرمند خوب گرجی مشکلاتش را پشت سر بگذارد و بتواند دوباره خوب کار کند و آواز بخواند و خورشید زندگی اش همیشه بدرخشد.
loading Products...
loading Products...