
همیشه احساس می کنم همین محدود تماشای تلویزیون که در برنامه روزانه ام هست، وقت زیادی از من می گیرد. معمولا برنامه هایی که دوست دارم در ساعات پایانی شب پخش می شوند و این بدان معنا است که تلویزیون کنترل خواب مرا بدست می گیرد. اگر برنامه ای که می بینم دارای نکته یا نکاتی باشد که ذهن مرا مشغول خود کند، عملا خوابیدن من با تاخیر یک تا دو ساعته مواجه می شود.
حتی قاعده ساعت 11 شب تلویزیون خاموش هم بخاطر تاثیرات بر جای مانده بر ذهن برایم کم اثر بوده است. امروز همسر گرامی پیشنهاد یک ماه خاموش بودن تلویزیون (بدون تلویزیون) را کرد و توافق کردیم بمدت یک ماه تلویزیون را روشن نکنیم. شاید یکی دو روز اول سخت باشد ولی خب انتظار دارم از هفته دوم کلا دلم تلویزیون را نخواهد.
تجربه 4 ماه مداوم تلویزیون ندیدن من بر میگردد به زمانی که سال دوم راهنمایی بودم. بعد از آن چندین بار تجربه های کوتاه مدت تری داشته ام و هر بار هم این تجارب برایم مفید بوده اند. هیچ چیزی از دست نداده ام و بسیار به دست آورده ام.
فردا یک یا چند کتاب را برای ساعات ساکت تر شب کنار خواهم گذاشت.
loading Products...
loading Products...
تجربه خوبی بود، بخصوص اینکه شنیدن و دیدن اخبار کلا حذف شد، وقتی همه خبرها یا بیشتر خبرها منفی اند، ندیدن تلویزیون محبتی است به خود